روایت اسارت شهید محمدجواد تندگویان
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۱۴۴۷۶
آن موقع هنوز خرمشهر سقوط نکرده بود و جاده آبادان- ماهشهر نیز باز بود. من در صحبتهای تلفنی که از ستاد مرکزی پالایشگاه با شهید تندگویان داشتم، گزارش نسبتاً مفصلی درباره وضعیت آسیبدیدگی قسمتهای مختلف پالایشگاه به ایشان دادم، ایشان پرسید، حالا مشکل اساسی شما چیست؟
به گزارش ایران اکونومیست، صبح روز نهم آبان ۱۳۵۹، درحالیکه عراقیها مشغول آمادهسازی وسایل مهندسی رزمی برای احداث پل روی بهمنشیر (برای محاصره نهایی دریایی و زمینی آبادان) بودند، محمدجواد تندگویان؛ وزیر نفت جمهوری اسلامی در دولت محمدعلی رجایی (نخستوزیر)، همراه تعدادی از همکارانش ازجمله مهندس بوشهری، مهندس یحیوی و مهندس معین فر در روستای سادات به اسارت دشمن درآمدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روایت شیری پور؛ مسئول وقت ستاد سوخترسانی جبهه آبادان-خرمشهر
آنان که از حضور عراقیها بیخبر بودند، قصد داشتند با چهار دستگاه ماشین وارد آبادان شوند. آقای شیری پور، مسئول وقت ستاد سوخترسانی جبهه آبادان-خرمشهر و از دوستان محمدجواد تندگویان درباره علت عزیمت ایشان به آبادان چنین میگوید.:
آن موقع هنوز خرمشهر سقوط نکرده بود و جاده آبادان- ماهشهر نیز باز بود. من در صحبتهای تلفنی که از ستاد مرکزی پالایشگاه با شهید تندگویان داشتم، گزارش نسبتاً مفصلی درباره وضعیت آسیبدیدگی قسمتهای مختلف پالایشگاه به ایشان دادم، ایشان پرسید، حالا مشکل اساسی شما چیست؟
من گفتم: «مقادیر زیادی انواع سوخت در تانکیهای عظیم پالایشگاه باقیمانده که هنوز خوشبختانه صدمهای ندیدهاند.» ایشان خیلی خوشحال شد و گفت: «ما نیز الآن در تهران و شهرستانهای مختلف بهشدت با کمبود نفت سفید و بنزین مواجه هستیم و نیاز شدید به این سوختها و انواع دیگر سوخت داریم.» من گفتم: «ما برای خارج کردن این سوختها نیاز به ۶۰۰ تا ۷۰۰ دستگاه تانکر تریلر سوخترسان داریم.»
ایشان گفت که من آنها را با هماهنگی و کمک آقای مهندس غرضی استاندار خوزستان، تهیه میکنم و خودم هم تا چند روز دیگر دارم برای رسیدگی به وضعیت پالایشگاه و خروج سوخت از آن، با تعدادی از معاونین خود به آبادان میآیم.
ایشان پیشاز این که در همان سفر آخری که منجر به اسارت وی و تعدادی از همراهانش شد، به آبادان بیاید، با کمک استاندار؛ آقای غرضی، مشکل تانکرهای تریلی و حمل سوخت از پالایشگاه به بیرون از منطقه را حل کرد ولی خودش که به قصد رسیدگی به وضعیت پالایشگاه آمده بود، در بیرون از آبادان به دست نیروهای عراقی به اسارت درآمد.
لازم به ذکر است که محمدجواد تند گویان در دوران اسارت خود در عراق به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از پایان جنگ در سال ۱۳۷۰ به میهن اسلامی بازگردانده و در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.
منبع:
سلیمانی خواه نعمتالله، دشمن، پشت دروازههای شهر، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۴۰۰، صفحات ۴۵۴، ۴۵۵
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: شهید محمدجواد تندگویان ، وزیر نفت ، اسارت ، عراق
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت اسارت عراق محمدجواد تندگویان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۱۴۴۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این مرد بخاطر شباهت اسمی با یک فرمانده سپاه، ۳ سال در زندان انفرادی بود
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بنابر آنچه فارس روایت میکند، معلم آزاده مرحوم «حاج کاظم ناصری (خنیفر)» دبیر علوم در مدرسه البارتی هفت تپه خوزستان بود که با پیروزی انقلاب اسلامی، روزها در کلاس درس میداد و شبها در کمیته انقلاب اسلامی شوش وهفتتپه فعالیت میکرد.این معلم در عملیاتهای متعدد جنگ تحمیلی از جمله آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در عملیات «والفجر مقدماتی» به اسارت بعثیها درآمد.
به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سختترین شرایط نگه داشتند.
آزاده دفاع مقدس «بهروز نصراللهزاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثیها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اسارتگاه بعثیها میکرد، اینگونه روایت میکند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفتتپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیروها در حال استراحت بودند.
من و حاج کاظم خوابمان نمیبرد و باهم صحبت میکردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمانمان صحبت میکردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپارهای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپارههایی که به طرف ما میآید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید میشویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم. در این عملیات تعداد زیادی از همرزمانمان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثیها درآمدیم.بچهها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» میگفتند. ما در اسارت، بچههایی را میدیدیم که بیسواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آنها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانشآموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس میداد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس میداد و میگفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او میدهم.» حاج کاظم حتی نمره هم میداد.
تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاجکاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بستههای کارتن پودر رختشویی را در آب خیس میکردیم و این مقواها به لایههای نازکتر تبدیل میشد. بعد از خشک شدن، از این کاغذها برای نوشتن استفاده میکردیم.یکی دیگر از کارهایی که برای آموزش میکردیم، این بود که خاک را داخل پارچهای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین میریختیم و میشد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک مینوشت و به اسرا درس میداد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که میداد، دانشآموزان را صدا میزد و میگفت: «بیایید، پای تخته!». این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس میکرد و سپس نوبت گروه دیگری میشد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب جدی که در اسارت به کلیههایش وارد شده بود، درگذشت.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902830